نظریه گشتالت در طراحی / The Gestalt Theory and Design

نظریه گشتالت در طراحی

در سال های ۱۹۲۰ میلادی روان شناسان آلمانی  نظریه هایی  را  درباره درک بصری  بسط دادند که به عنوان اصول یا تئوری گشتالت شناخته می شود و اساس بسیاری از قواعدی که امروزه در طراحی دنبال می کنیم شکل دادند.در طراحی گرافیک و وب شاید برخی از این اصول به صورت پیش فرض در ذهن ما نقش بسته باشد چرا که معمولا از طرح های کلی مشخصی استفاده میکنیم و کمتر پروژه ای وجود دارد که نیاز به طراحی منحصر به فردی داشته باشد اما اگر بخواهید برای فناوری های جدید نظیر واقعیت افزوده و واقعیت مجازی طراحی کنید این بازخوانی این اصول شاید به کمک شما بیاید.

گشتالت در آلمانی به معنای «شکل و هییت» (configuration) یا شکل (form) است. این اصطلاح به معنای کل یکپارچه نیز در نظر گرفته می شود.طبق نظریه گشتالت ما دنیا را در کل‌های معنی‌دار تجربه می‌کنیم و محرک‌های جداگانه را نمی‌بینیم. بهترین روش برای درک گشتالت نگاه به اصول   آن است:

اصل شباهت / Similarity

وقتی  اشیا به هم شیبه باشند بیننده عناصر را بخشی از یک طرح و گروه می بیند. تشابه در عناصر می مختلف می تواند در رنگ شکل اندازه الگو یا ارزش آن ها باشد.  هر چقدر که عناصر مستقل مشترکات بیشتری داشته باشند حس چسبیدگی درونی یا اتقان صنع بیشتری دارند.یک عنصر مشخص می تواند با عدم تشابهت و شکستن الگو های تشابه مورد تاکید قرار گیرد که این افکت آنومالی (خلاف قاعده) نامیده می شود.

اصل تداوم / Continuation

اصل تداوم یا ادامه یافتن این است که چشم دور یک خط ، منحنی یا مسیر کشیده می شود و ترجیم میدهد که یک شکل دنباله دار را به جای خطوط مجزا مشاهده کند. این می تواند در ارتباط با عنصر دیگری که در ترکیب است استفاده شود.

اصل بَستار / Closure

یک تکنیک رایج در طراحی است که از تمایل چشم به مشاهده خطوط بسته استفاده می کند. این موقعی به کار می آید که شکل ناقص است یا فضای داخلی یک عنصر کاملا بسته نشده است اما  بیننده  با کامل کردن اطلاعات از دست رفته پر می کند. این تیکنیک در طراحی لوگو و آثار هنری استنسیل استفاده می شود.

اصل مجاورت / Proximity / grouping

( به گروه بندی کردن هم شناخته می شود): این اصل با قراردادن عناصر در فاصله نزدیک از هم وابستگی گروهی میان این عناصر ایجاد میکند. اگر عناصر مستقل شبیه به هم هستند باید در قالب یک کل واحد در کش وند حتی اگر از هم جدا باشند.

این اصل می تواند از روش های مختلفی شامل شکل اندازه و رنگ به کار گرفته شود.

اصل نقش و زمینه /Figure/ground

این اصل بر تمایل چشم به دیدن اشیا  جدا از محیطشان تاکید دارد. مثال ساده اند جا شمعی است که تصویر دو صورت نزدیک به هم به نظر میرسد.

این اصل می تواند از روش های مختلفی شامل شکل اندازه و رنگ به کار گرفته شود.

تقارن و نظم / Symmetry and order

این اصل به سادگی میگوید که طرح نباید حس بی نظمی یا عدم تعادل را منتقل کند چرا که باعث می شود بیننده زمانی را برای پیدا کردن عنصر گم شده یا حل مساله تلف کند.

منابع بیشتر، سایت و کتاب ها :

Wiki pedia

نظریه گشتالت در طراحی / The Gestalt Theory and Design

نظریه گشتالت در طراحی

در سال های ۱۹۲۰ میلادی روان شناسان آلمانی  نظریه هایی  را  درباره درک بصری  بسط دادند که به عنوان اصول یا تئوری گشتالت شناخته می شود و اساس بسیاری از قواعدی که امروزه در طراحی دنبال می کنیم شکل دادند.در طراحی گرافیک و وب شاید برخی از این اصول به صورت پیش فرض در ذهن ما نقش بسته باشد چرا که معمولا از طرح های کلی مشخصی استفاده میکنیم و کمتر پروژه ای وجود دارد که نیاز به طراحی منحصر به فردی داشته باشد اما اگر بخواهید برای فناوری های جدید نظیر واقعیت افزوده و واقعیت مجازی طراحی کنید این بازخوانی این اصول شاید به کمک شما بیاید.

گشتالت در آلمانی به معنای «شکل و هییت» (configuration) یا شکل (form) است. این اصطلاح به معنای کل یکپارچه نیز در نظر گرفته می شود.طبق نظریه گشتالت ما دنیا را در کل‌های معنی‌دار تجربه می‌کنیم و محرک‌های جداگانه را نمی‌بینیم. بهترین روش برای درک گشتالت نگاه به اصول   آن است:

اصل شباهت / Similarity

وقتی  اشیا به هم شیبه باشند بیننده عناصر را بخشی از یک طرح و گروه می بیند. تشابه در عناصر می مختلف می تواند در رنگ شکل اندازه الگو یا ارزش آن ها باشد.  هر چقدر که عناصر مستقل مشترکات بیشتری داشته باشند حس چسبیدگی درونی یا اتقان صنع بیشتری دارند.یک عنصر مشخص می تواند با عدم تشابهت و شکستن الگو های تشابه مورد تاکید قرار گیرد که این افکت آنومالی (خلاف قاعده) نامیده می شود.

اصل تداوم / Continuation

اصل تداوم یا ادامه یافتن این است که چشم دور یک خط ، منحنی یا مسیر کشیده می شود و ترجیم میدهد که یک شکل دنباله دار را به جای خطوط مجزا مشاهده کند. این می تواند در ارتباط با عنصر دیگری که در ترکیب است استفاده شود.

اصل بَستار / Closure

یک تکنیک رایج در طراحی است که از تمایل چشم به مشاهده خطوط بسته استفاده می کند. این موقعی به کار می آید که شکل ناقص است یا فضای داخلی یک عنصر کاملا بسته نشده است اما  بیننده  با کامل کردن اطلاعات از دست رفته پر می کند. این تیکنیک در طراحی لوگو و آثار هنری استنسیل استفاده می شود.

اصل مجاورت / Proximity / grouping

( به گروه بندی کردن هم شناخته می شود): این اصل با قراردادن عناصر در فاصله نزدیک از هم وابستگی گروهی میان این عناصر ایجاد میکند. اگر عناصر مستقل شبیه به هم هستند باید در قالب یک کل واحد در کش وند حتی اگر از هم جدا باشند.

این اصل می تواند از روش های مختلفی شامل شکل اندازه و رنگ به کار گرفته شود.

اصل نقش و زمینه /Figure/ground

این اصل بر تمایل چشم به دیدن اشیا  جدا از محیطشان تاکید دارد. مثال ساده اند جا شمعی است که تصویر دو صورت نزدیک به هم به نظر میرسد.

این اصل می تواند از روش های مختلفی شامل شکل اندازه و رنگ به کار گرفته شود.

تقارن و نظم / Symmetry and order

این اصل به سادگی میگوید که طرح نباید حس بی نظمی یا عدم تعادل را منتقل کند چرا که باعث می شود بیننده زمانی را برای پیدا کردن عنصر گم شده یا حل مساله تلف کند.

منابع بیشتر، سایت و کتاب ها :

Wiki pedia